کشور عراق تا قبل از اشغال توسط انگلستان و اعمال قیمومیت، جزو دولت
عثمانی به حساب می آمد ولی در طی جنگ جهانی اول دولت عثمانی با آلمان متحد
شد و به انگلستان اعلان جنگ داد. به دنبال این اقدام عثمانی، انگلیسی ها به
عراق حمله کرده و پس از شکست دادن نیروهای عثمانی در نبرد کوت العماره،
عراق را به زیر سلطه خود در آوردند و در سال 1920 به طور رسمی تحت قیمومیت
در آوردند.
در سال 1921، با حمایت انگلستان، «ملک فیصل اول» به پادشاهی عراق رسید. بعد
از مدتی در سال 1932 قیمومیت انگلستان پایان پذیرفت و عراق رسماً مستقل
گردید. بعد از درگذشت وی، فرزندش به نام «غازی اول» در 1933 به پادشاهی
رسید. ملک غازی در سال 1938 در یک حادثه اتومبیل در بغداد درگذشت و پسر 4
ساله اش به نام «فیصل دوم» به پادشاهی رسید. در این دوره عراق هر چند
ظاهراً مستقل بود ولی عملاً تحت نفوذ انگلستان قرار داشت و به صورت نیمه
مستعمره اداره می شد.
در زمان جنگ جهانی دوم کودتایی علیه انگلیس توسط «رشید عالی گیلانی» در
1941 صورت گرفت ولی شکست خورده و رژیم سلطنت دوباره بر سر کار ماند.
در سال 1958 رژیم سلطنتی عراق به دنبال کودتای «عبدالکریم قاسم» منقرض و
رژیم جمهوری اعلام شد. در سال 1963 یکی از همکاران قاسم به نام «سرهنگ
عبدالسلام عارف» کودتا کرد، قاسم را کشته و حکومت را به کمک حزب بعث در دست
گرفت اما وی پس از مدتی با این حزب به مخالفت پرداخت. در سال 1965
عبدالسلام در یک حادثه هلی کوپتر کشته شد و برادرش «عبدالرحمن عارف» به
جانشینی وی انتخاب شد.
در سال 1968 یک کودتای بدون خونریزی از طرف حزب بعث به رهبری «احمد حسن
البکر»، رژیم عارف را سرنگون ساخت و با تشکیل یک شورای فرماندهی انقلاب در
تیر ماه 1968 قدرت را در دست گرفت، حسن البکر رئیس جمهور شد ولی «صدام
حسین» قدرت اصلی را در دست داشت، حسن البکر در 1979 استعفاء داد و صدام
حسین رئیس جمهور عراق شد.
دولت بعثی عراق بلافاصله به گسترش روابط با شوروی پرداخت و بعد از مدتی به
دلیل مقابله با جمهوری اسلامی ایران، روابط خود با غرب و آمریکا را بهبود
بخشید و در نوامبر 1984، پس از 18 سال قطع رابطه، روابط کامل دیپلماتیک با
آمریکا را از سر گرفت.
رهبران حزب بعث که قدرت را در دست گرفته بودند، سعی کردند تا توجه اعراب را
به این امر جلب کنند که سوسیالیسم ارایه شده توسط حزب بعث عراق، همان چیزی
است که اعراب به آن نیاز دارند و توسط ایدئولوژی بعث اعراب به رهبری عراق
خواهند توانست عظمت گذشته خود را بیابند. البته، رهبران بعثی عراق برای
مقابله با رهبران حزب بعث سوریه که قدرت را در دست داشتند سعی داشتند این
طور وانمود کنند که ایدئولوژی بعث سوریه، دروغین و کاذب است و تنها بعث
عراق واقعی و کارآمد است. در نظام بعثی موردنظر آنها، انتخابات و پارلمان و
نظر مردم جایی نداشت و جمهوری سوسیالیستی تنها در قالب شورای فرماندهی
انقلاب، تجلی می یابد حزب بعث معتقد بوده است که هیچ حزب بعثی در کشورهای
عرب قادر به دستیابی به قدرت از درون صندوق های رأی نیست و باید با به
کارگیری شیوه های انقلابی به قدرت رسید. همان طور که این شیوه در سال 1968
در عراق انجام پذیرفت.
به دنبال موفقیت کودتای بعثی، شورای فرماندهی انقلاب، قدرت را به دست گرفت
که حسن البکر و صدام حسین در رأس آن قرار داشتند. این حزب پس از تحکیم پایه
های حزب بعث در عراق به فکر انتشار آن در دنیای عرب افتاد و خطوط اصلی
سیاست های خارجی و منطقه ای خود را تا مدت ها بر آن اساس مشخص کرد. براساس
این اصول، سیاست خارجی عراق براساس ادامه رقابت با بعث سوریه، و گسترش و
اشاعه ایدئولوژی بعث در منطقه با استفاده از همه امکانات موجود کرد، که
البته این اقدام عراق را رو در روی کلیه کشورهای خاورمیانه قرار داد و باعث
انزوای سیاسی آن در اوایل دهه 1970 شد. در آن زمان به دلیل اصول
سوسیالیستی حزب بعث و گسترش روابط با شوروی و همکاری با حزب کمونیست عراق،
افکار عمومی منطقه حکومت بعثی را با کمونیسم یکی می دانست و با آن مخالفت
می کرد. ولی به هر حال پس از ناکامی این سیاست ها در خارج از مرزهای عراق،
حکومت بعثی مخصوصاً پس از به قدرت رسیدن صدام حسین، روش های خود را معتدل
کرده و به بهبود رابطه با کشورهای عرب و ابرقدرت های شرق و غرب پرداخت. و
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز وظیفه مقابله نظامی با آن را یافت.
صدام حسین که تمام رقبای سیاسی خود در داخل عراق را از سر راه برداشته بود
به مقابله با احزاب و گروه ها پرداخت و با تمام شدت آنها را سرکوب کرد و در
عراق نظام تک حزبی را به اجرا گذارد و حزب بعث اداره امور عراق را به دست
گرفت. صدام حسین علاوه بر مقابله با احزاب کرد، گروه های اسلامگرا را نیز
مورد حمله قرار داد و احزاب اسلام گرای قدیمی مانند حزب الدعوه را تحت
شدیدترین حملات قرار داد. صدام حسین حتی به احزاب سوسیالیست و کمونیست که
به ایدئولوژی سوسیالیستی حزب بعث نزدیکی دارند نیز رحم نکرد و اعضای حزب
کمونیست عراق را که قبلاً با هم متحد بودند دستگیر و زندانی کرد و بدین شکل
یکی از بی رحمانه ترین و سرکوب گرترین دولت های جهان را به وجود آورد و
ابعاد جنایات آن رژیم تنها بعد از سقوط وی و کشف سیاهچال ها و شکنجه گاه
هایش در زیرزمین های مخفی تا حدی آشکار شد.
جنبشهای اسلامی مهم عراق اکثراً شیعه هستند و گروه های اسلام گرای سنی مذهب
فعالیت چندانی ندارند. اخوان المسلمین شاخه عراق به رهبری محمد محمود
الصواف در عراق ایجاد شد اما فعالیت عمده سیاسی به جز مواردی در اواخر دهه
1940 و اوایل دهه 1950 نداشت.
ولی برخلاف گروه های سنی، جنبش های سیاسی شیعی مهمی در عراق شکل گرفته است.
«حزب الدعوه الاسلامی» که بنابه قولی اعضای اولیه آن از حزب «التحریر
اسلامی» عراق جدا شدند. این گروه از شیعیان جدا شده از حزب التحریر، حزب
الدعوه الاسلامیه را بنیانگذاری کردند. حزب الدعوه از همان ابتدا از حمایت
محمدباقر صدر، برجسته ترین شخصیت روحانی شیعه در عراق برخوردار بود.
با گسترده تر شدن فعالیت حزب واعلان ایجاد حکومت اسلامی عراق، رژیم آیت
الله محمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی را دستگیر کرد و در زندان به قتل
رساند. پس از این حادثه اکثر اعضاء و رهبران حزب به ایران آمدند. ولی با
اینحال فعالیت های سیاسی و نظامی خود را در عراق ادامه دادند. افرادی چون
شیخ محمد مهدی آصفی، سیدکاظم حائری،مهدی علی اکبر شریعتی، علی محمد کورانی،
مهدی خالصی و حمید مهاجر در کادر رهبری حزب که به نوعی فعالیت شورایی
معتقد است قرار دارند. حزب الدعوه فعالیت نظامی گسترده ای در طول سال های
جنگ ایران وعراق در داخل خاک عراق داشته است.
علاوه بر حزب الدعوه ،گروه برجسته دیگر شیعه عراق سازمان پیکار اسلامی
«منظمه العمل الاسلامی» به رهبری سیاسی و معنوی آیت الله سیدمحمد شیرازی
بود. گرچه امکانات مالی سازمان پیکار از حزب الدعوه بیشتر است اما نفوذ حزب
الدعوه را در عراق ندارد.
از دیگر رهبران فکری آن علامه محمد تقی مدرسی می باشد. سازمان پیکار در
خارج از عراق فعالیت های گسترده ای دارد و شاخه های دانشجویی آن در اروپا،
کانادا و آمریکا بسیار فعال می باشند و نشریات متعددی به زبان های خارجی
منتشر می سازند. نشریه العمل الاسلامی که به زبان عربی است ارگان سازمان
پیکار است .
میان حزب الدعوه و سازمان عمل الاسلامی اختلاف نظرهایی در رابطه با تاکتیک مبارزه وشیوه های سیاسی وجود دارد.
مجلس اعلا پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران از طرف گروهی از روحانیون
عراقی تحت رهبری «محمدباقر حکیم» تشکیل شد. این مجلس در آبان ماه 1361 برای
متحد کردن و پیش بردن مبارزه علیه رژیم بعث به وجود آمد.
ریاست مجلس اعلاء تا مدتی برعهده آیت الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی بود و سپس آیت الله حکیم، ریاست آنرا برعهده گرفت.
مجلس اعلاء در یک بیانیه 6 ماده ای اصول موردنظر خود را که شامل اصل نه
شرقی و نه غربی در سیاست خارجی، برقراری حکومت اسلامی در عراق، وحدت
اسلامی، کمک به جنبش های آزادی بخش و اعتقاد به جمهوری اسلامی ایران بود،
اعلام کرد.
این گروه، دارای شاخه نظامی قدرتمندی به نام سپاه بدر است که درطی جنگ
تحمیلی با عراق و پس از آن عملیات های نظامی گسترده ای را در عراق انجام
داد.
این گروه پس از حمله آمریکا و سقوط صدام، با همکاری سایر گروه های عراقی و
حزب الدعوه در شورای انتقالی حکومت عراق شرکت کرد. مسئولین این گروه با
مواجه شدن با این واقعیت که شرایط عراق با ایران متفاوت است و امکان ایجاد
حکومت اسلامی در آنجا، همانند مدل ایران نیست در برخی مواضع خود تعدیل کرده
اند.